نگاهی به درون رژیم اشغالگر

شکاف‌ها میان ساکنان سرزمین‌های اشغالی چنان عمیق است که نمونه مشخص تشکیل دولت‌ها در این رژیم نشانگر جامعه نبودن و چندپارگی ریشه‌دار و نهادینه شده درون مرزهای اشغالگران است. حدود دو سال قبل و در بحبوحه ناتوانی نفتالی بنت و یائیر لاپید برای تشکیل دولت، نداف ارگمن رئیس سازمان امنیت داخلی رژیم اشغالگر (شاباک) اعلان کرده اگر تنش‌های مربوط به تشکیل دولت با همین شدت ادامه یابد، احتمال تنش‌های شدید داخلی (جنگ داخلی) وجود دارد.

این روزها که عملیات طوفان الاقصی برگ مهمی را در کتاب پرکاغذ خاورمیانه و جهان رقم زده است، تمام توجهات به مختصات آسیب‌پذیری رژیم صهیونیستی و همین‌طور ببر کاغذینی است که پیشتر با کمک امپراطوری شایعه و البته جنایت علیه بی‌دفاعان از خود ساخته بود. درباره نبرد مقاومت و رژیم اشغالگر تحلیل و نظرهای بسیار نوشته خواهد شد اما در این مجال شاید بی‌راه نباشد تا با تحولات درون سرزمین‌های اشغالی بیشتر آشنا شویم و دریابم در کوزه کدام مرداب است که تراویدنش چنین تولید جنایت و البته کوس پایان و انهدام خویشتن را نمایان کرده است.

شکاف‌ها میان ساکنان سرزمین‌های اشغالی چنان عمیق است که نمونه مشخص تشکیل دولت‌ها در این رژیم نشانگر جامعه نبودن و چندپارگی ریشه‌دار و نهادینه شده درون مرزهای اشغالگران است. حدود دو سال قبل و در بحبوحه ناتوانی نفتالی بنت و یائیر لاپید برای تشکیل دولت، نداف ارگمن رئیس سازمان امنیت داخلی رژیم اشغالگر (شاباک) اعلان کرده اگر تنش‌های مربوط به تشکیل دولت با همین شدت ادامه یابد، احتمال تنش‌های شدید داخلی (جنگ داخلی) وجود دارد. در موضوع تشکیل دولت اخیر بنیامین نتانیاهو میزان پراکندگی و بیگانگی میان ساکنان سرزمین‌های اشغالی هویدا بود. جایی که نتانیاهو مجبور شد با دورترین افراد از بعد سیاست با پیشه و پیشینه‌ی خود ائتلاف نماید تا بحران بی‌دولتی تمام شود.

اگر به تاریخچه‌ی این رژیم نگاهی بیفکنیم همواره شکاف‌های عمیق وخشونت لگام گسیخته بخش لاینفک کردار سیاسی و اجتماعی آن بوده است. در سال ۱۹۹۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت این رژیم به دلیل مشارکت در روند سازش مادرید و اسلو توسط یک محصل افراطی علوم دینی به نام "ایگال عمیر" به قتل رسید. و بعدا یک پزشک ارتدوکس در محوطه مسجد الاقصی نمازگزاران را به رگبار بست، امروزه جماعتی در درون رژیم اشغالگر این پزشک جنایتکار "باروخ گلدشتان" را ستایش نموده و بر گورش شمع و گل نثار می‌کنند و گروهی دیگر این اندازه از خشونت را نالازم و بربری می دانند. با این پیش گفتار می‌توان به تحولات درون رژیم اشغالگر نگاهی افکند و نکاتی قلمی کرد:

رژیم صهیونیستی بر پایه یک افسانه‌ی ایدئولوژیک شده، جماعتی را که تنها در باور به صهیونیزم اشتراک داشتند را در سرزمینی کهن که صاحبانی نسل اندر نسل و قدیم داشت گرد آورد. ایده‌ی بازگشت به سرزمین موعد هیچ گاه به طور جدی در میان تمام یهودیان وجود نداشت و پایان گشوده‌ی متون مورد استناد هم تاویل پذیر بوده و برای ارض موعود هم مصدایق متفاوتی را تعیین می‌نمودند. گاهی تکه خاکی در آرژانتین و گاه جایی در آفریقا! اما وقوع دو جنگ جهانی و همراهی قدرت‌های غالب در جنگ به سبب نفوذ اقتصادی و افواهی (چیرگی در رسانه‌های اصلی و مالکیت بنگاه‌های خبر) صهیونیست‌ها باعث شد تا با پیراهن خونین ادعای کشتار یهودیان در هولوکاست بنای اشغالگری و موجودیتی بی‌ملت را گذارده شود. در این میان جماعتی از یهودیان که تنها این آئین را به عنوان میراثی از والدین به ارث برده و هیچ عمل و ارادتی هم نداشتند به طمع زمین مفت و امکان یک زندگی بهتر راهی سرزمین تازه شدند. به طور کلی صهیونیست‌های ساکن در سرزمین‌های اشغالی در دو گروه اشکنازی یا یهودیان غربی و سفارادی یا یهودیان شرقی قابل احصا هستند. اشکنازی‌ها در کنار دست داشتن در جنایت و اشغال حاضر به دادن امتیازات حداقلی به فلسطینیان هم بودند که نمود تام و تمام آن در معاهده اسلو و مادرید بود که اسحاق رابین نخست وزیر رژیم صثهیونیستی در آن نقش مهمی داشت. همین رابین که در کشتار ۱۹۶۷ در بیت المقدس و در جنگ‌های تولد اسرائیل نقش مهمی داشت هم توسط یهودیان تلمودی (محصلین دینی تندرو) تحمل نشد. سفارادی‌ها یهودیان کم سوادتر و خشنی هستند که برای به دست آوردن مامن و ملک و نیز سرزمین تازه قدم به سرزمین‌های اشغالی نهادند. عموم جنایت‌های خشن، اصرار بر اعمال پررنگ مذهبی مثل قربانی نمودن بز در محوطه مسجد الاقصی (بیت همیقداش) بازدید از مسجد الاقصی به منظور زیارت دیوارهای معبد چهارم سلیمان (هیکل سلیمان) که معتقدند زیر مسجد الاقصی قرار گرفته است از اقدامات این جماعت سفارادی است. در بیست سال گذشته به سبب قوت و قدرت مقاومت و بیدار شدن وجدان جهانی نسبت به اشغال و جنایت علیه ساکنان اصلی فلسطین بسیاری از یهودیان غربی، اشکنازی به سرزمین های اصلی خود بازگشته‌اند و دست بالا را به یهودیان شرقی که تولید مثل بالایی هم دارند سپرده‌اند. حضور افراد سبک مغز و افراطی مثل "ایتمار بن گویر" و "اسموتریچ" در کابینه‌ی رژیم اشغالگر نشان دهنده‌ی همین تحول بافت جمعیت و نزاع‌های ریشه‌دار در میان اشغالگران است.

تلاش نتاهیاهو برای تغییر قانون اساسی و کاستن از اختیارات دادگاه‌ها هم در همین بستر تغییر بافت و کیفیت جمعیت درون سرزمین‌های اشغالی قابل تفسیر است. تعداد صهیونیست‌های ثروتمند و کارآفرین روز به روز در حال کاهش است و جمعیت حریدیم‌ها (یهودیان ارتدوکسی که کار نمی کنند، مالیات نمی‌دهند و تنها عبادات مختلف را به جا آورده و تورات و تلمود می‌خوانند و البته همگی بالای ده فرزند دارند) مستمرا در حال افزایش است. اینان شکاف بزرگی را درون سرزمین‌های اشغالی به وجود آورده و جماعتی اعتراض دارند که چرا قوانین باید متناسب با خواست حریدیم‌ها تغییر نماید و البته سیاستمداران هم به دلیل ضریب تاثیر بالای رای حریدیم‌ها رضایت آن‌ها را در نظر می‌گیرند. تظاهرات‌های سال گذشته درون سرزمین‌های اشغالی و همین طور دشواری تشکیل دولت به سبب پراکندگی ترکیب آرا در کنست (مجلس رژیم اشغالگر) آینه‌ی تمام نمای این حقیقت هستند.

به نظر می‌رسد ساختار جمعیتی رژیم صهیونیستی خود دلیل بزرگی برای اضمحلال و فروپاشی این رژیم است و اگر اکنون جنایت در غزه مقداری شکاف‌ها را پوشش داده است تا سرباز نمودن زخم‌های ناسور زمان زیادی نمانده است.

پایان/

۳ آبان ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 27916

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 10 =